شنبه، مرداد ۰۹، ۱۳۸۹

زنی را میشناسم من

زنی را می شناسم من
که شوق بال و پر دارد
ولی از بس که پر شور است
دو صد بیم از سفر دارد

زنی را می شناسم من
که در یک گوشه ی خانه
میان شستن و پختن
درون آشپزخانه

سرود عشق می خواند
نگاهش ساده و تنهاست
صدایش خسته و محزون
امیدش در ته فرداست

زنی را می شناسم من
که می گوید پشیمان است
چرا دل را به او بسته
کجا او لایق آنست

زنی هم زیر لب گوید
گریزانم از این خانه
ولی از خود چنین پرسد
چه کس موهای طفلم را
پس از من می زند شانه؟

زنی آبستن درد است
زنی نوزاد غم دارد
زنی می گرید و گوید
به سینه شیر کم دارد

زنی با تار تنهایی
لباس تور می بافد
زنی در کنج تاریکی
نماز نور می خواند

زنی خو کرده با زنجیر
زنی مانوس با زندان
تمام سهم او اینست
نگاه سرد زندانبان

زنی را می شناسم من
که می میرد ز یک تحقیر
ولی آواز می خواند
که این است بازی تقدیر

زنی با فقر می سازد
زنی با اشک می خوابد
زنی با حسرت و حیرت
گناهش را نمی داند

زنی واریس پایش را
زنی درد نهانش را
ز مردم می کند مخفی
که یک باره نگویندش
چه بد بختی چه بد بختی

زنی را می شناسم من
که شعرش بوی غم دارد
ولی می خندد و گوید
که دنیا پیچ و خم دارد

زنی را می شناسم من
که هر شب کودکانش را
به شعر و قصه می خواند
اگر چه درد جانکاهی
درون سینه اش دارد

زنی می ترسد از رفتن
که او شمعی ست در خانه
اگر بیرون رود از در
چه تاریک است این خانه

زنی شرمنده از کودک
کنار سفره ی خالی
که ای طفلم بخواب امشب
بخواب آری
و من تکرار خواهم کرد
سرود لایی لالایی

زنی را می شناسم من
که رنگ دامنش زرد است
شب و روزش شده گریه
که او نازای پردرد است

زنی را می شناسم من
که نای رفتنش رفته
قدم هایش همه خسته
دلش در زیر پاهایش
زند فریاد که بسه

زنی را می شناسم من
که با شیطان نفس خود
هزاران بار جنگیده
و چون فاتح شده آخر
به بدنامی بد کاران
تمسخر وار خندیده

زنی آواز می خواند
زنی خاموش می ماند
زنی حتی شبانگاهان
میان کوچه می ماند

زنی در کار چون مرد است
به دستش تاول درد است
ز بس که رنج و غم دارد
فراموشش شده دیگر
جنینی در شکم دارد

زنی در بستر مرگ است
زنی نزدیکی مرگ است

سراغش را که می گیرد
نمی دانم؟
شبی در بستری کوچک
زنی آهسته می میرد

زنی هم انتقامش را
ز مردی هرزه می گیرد

با وجود تمام احترامی که برای سیمین بهبهانی عزیز قائلم ولی به نظرم این شعر تا حدودی ضعف زنها رو نشون میده.شاید هم خانم بهبهانی میخواسته چهره ی واقعی زنان سرزمین من و ظلمی که به اونها در اون مملکت میشه رو نمایش بده......و شاید هم هزاران شاید دیگر.............

جمعه، مرداد ۰۸، ۱۳۸۹

یک بوم و دو هوا

مردها بیشتر از زنها خیانت میکنند.
مردها تنوع طلب تر از زنها هستند.
مردها راحت تر از زنها میتونند برای یک عشق زندگی خودشون رو رها کنند و به دنبال عشقشون برن.
اینها به اون معنی نیست که زنها فرشتگان مقدسی هستند که پاک و پاکدامن به دنیا میان و پاک هم از دنیا میرند.
مطمئنا زنهائی هم هستند که خیلی بیشتر از یک مرد میتونن کثیف باشن مخصوصا تو جامعه ی امروزی ولی قبول کنید که تعدادشون از مردها کمتره.
حالا چرا از نظر جامعه این رفتار برای مرد اونقدر زشت و زننده نیست که برای یک زن هست؟
ما خودمون چندین بار در زندگی روزمره دیدیم و یا شنیدیم که مردی به همسرش خیانت میکنه و بعد از اینکه آبها از آسیاب افتاد باز با هم زندگی میکنند ولی اگر برعکسش اتفاق بیوفته اون مرد خیلی راحت میتونه زن رو از هستی ساقط کنه؟
اگر خیانت بده باید برای هر دو طرف بد باشه نه اینکه برای یکی قابل چشم پوشی و اغماض و برای دیگری رفتن به منجلاب.
قبول کنیم که این طرز فکر در بین همه ی مردم ما وجود داره حتی در بین نسل جوون.حتی در مورد دوست دختر و پسر هم وضع به همین منواله.اگه پسری دائم دوست دختر عوض کنه با عنوان بچه باحال و بچه معروف شناخته میشه ولی اگه دختری این کار رو بکنه به عنوان .....شناخته میشه.
واقعا دلیلش رو نمیفهمم!!!!!

سه‌شنبه، مرداد ۰۵، ۱۳۸۹

دوری

مدتهاست رفته ام.
مدتهاست از تو دورم.
مدتهاست دلم برایت تنگ شده حتی زمانی که با تو بودم.
از زمانی که افرادی پیدا شدند تا تو را نابود کنند.
از زمانی که مردمان شادت هر روز غمگین تر و عصبی تر شدند.
از زمانی که دخترکان خودفروش و پسرکان مواد فروش هر روز در دامانت بیشتر نمایان شدند.
از روزی که به زنانت به جرم بیرون بودن چند تار مو انگ فاحشگی زدند.
از زمانی که فصلهایت پشت برجهایت گم شدند.
از همان زمان از تو دورم
و من مردان غیورت!! را مسبب این دوریها و دلتنگیهای خود و سرشکستگیها و ویرانیهای تو میدانم.

ارتباط

یه مادر میدونه که نقطه ضعفها و نقاط قوت بچه اش چیه
یه مادر میدونه بچه اش از چه بازی بیشتر خوشش میاد و از چه بازی نه
یه مادر میدونه که بچه کی داره دروغ میگه و کی راست
یه مادر میدونه بچه کی حوصله داره و کی از دنده ی چپ پاشده
یه مادر میدونه وقتی بچه میگه مریضم این مریضی از نوع واقعیه یا مصلحتی
یه مادر میتونه با یک نگاه به بچه تمام اتفاقات روز رو حدس بزنه
یه پدر فقط میدونه افرادی هم با جثه ی کوچکتر از بقیه و گاهی پر سروصدا توی خونه هستند!!!!

دوشنبه، مرداد ۰۴، ۱۳۸۹

هم سو نگریستن

نمیدونم این جمله از کیه:
"عشق یعنی هم سو نگریستن نه به هم نگریستن"
واقعا چند در صد از ما اینگونه عاشقیم؟

یکشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۹

چرا؟

اگر مردها خودخواه نبودند لااقل در عرض اینهمه سال فکری به حال برابری قانون ارث کرده بودند.چرا تا زمانیکه اسم مهریه میاد همه داد سخن میدن که ای بابا تو این دوره و زمونه زن و مرد با هم برابرند و خودشون رو به مظلومی و بی دفاعی میزنند اما هیچ کسی در این دوره و زمونه صحبتی از دو برابر بودن ارث مرد نمیکنه؟
کدوم یکی از شما آقایون عزیز حاضر بودید میراث پدریتون رو با خواهرهاتون به طور برابر تقسیم کنید؟
کدوم مردیه که در ازای مهر نکردن همسرش حاضر باشه همون اول ازدواج نصف سرمایه ای رو که داره با همسرش قسمت کنه؟

شنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۹

من یک مرد هستم

1-چون من یک مردم وقتی ماشینم خیلی خوب کار نمی کنه کاپوت رو بالا میزنم و نگاهی دقیق به موتور اون میندازم اگه یه مرد دیگه هم باشه,یکی از ما به اون یکی میگیم:من قبلا میتونستم این کار رو بکنم اما الان با این سیستم کامپیوتری و پیچیده ای که داره نمیدونم از کجا باید شروع کنم...بعد هر دو به سلامتی این همدلی مقدس یک آبجو میخوریم.

2-چون من یک مردم وقتی یکی از وسائل خونه خراب میشه اول سعی میکنم تمام قسمتهاش رو از هم جدا کنم با وجودیکه میدونم این کار برام دوبرابر هزینه داره.چون کسی که بخواد تعمیرش کنه باید اول اونها رو سر هم کنه.

3-چون من یک مردم وقتی مریض میشم احتیاج دارم یکی برام سوپ درست کنه و زمانیکه تو رختخوابم ازم مراقبت کنه.تو یک زنی,تو هرگز اینطوری که من مریض شدم مریض نمیشی....این برای تو مشکلی نیست!!!!

4-چون من یک مردم فکر میکنم این لباسی که پوشیدی خیلی قشنگه,اونی که 5 دقیقه ی پیش پوشیده بودی هم قشنگ بود,کفشهات هم خوبه,چه با کمربند و چه بدون اون باز هم خوبی مدل موهات هم قشنگه,حالا میتونیم بریم مهمونی؟؟؟؟؟؟؟

5-چون من مردم احتیاج نداره از من بپرسی به چی فکر میکنم؟در حقیقت همیشه به ص.ک.ص, شکار ,ص.ک.ص ,ماشین ,ص.ک.ص ,کار ,ص.ک.ص,ماهیگیری,ص.ک.ص.فکر میکنم.اما مجبورم به تو یه چیز دیگه ای بگم وقتی سوال میکنی...خب نپرس......

6-چون من یه مردم همه ی کارهای خونه رو با تو قسمت میکنم فقط آشپزی,نظافت,شستن ظرفها,شستن لباسها و اتو کردن اونها با تو و من بقیه ی کارها رو انجام میدم...مثل راه رفتن تو خونه,نگاه کردن به تو و تعجب کردن از اینکه چه باید بکنم.

پنجشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۸۹

سلام

همونطوری که از اسم وبلاگ معلومه من یک ضد مردم.به نظر من خداوند در خلق این موجودات دچار اشتباه بزرگی شده.البته من بیشتر به دلیل آشنائی با فرهنگ ایرانی در مورد آقایان ایرانی میتونم نظر بدم.این طبیعیه که بحثها و نوشته های من مربوط به همه ی مردها نمیشه و حتما استثنا هم وجود داره.اما متاسفانه به حدی این استثناها کم هستند که تقریبا در مقابل سیل عظیم کلیات ناچیز به نظر میرسند و به عبارتی قابل چشم پوشی!!!!این وبلاگ قراره اخبار و مسائل علمی و داستانهائی در مورد آقایون محترم داشته باشه.هر کامنتی نشان دهنده ی منطق و اخلاق و ادب و خانواده ی فرد است.